سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداى سبحان روزى درویشان را در مالهاى توانگران واجب داشته . پس درویشى گرسنه نماند جز که توانگرى از حق او خود را به نوایى رساند . و کردگار ، توانگران را بازخواست کند از این کار . [نهج البلاغه]

سرگشته ترین

Powerd by: Parsiblog ® team.
کریمان جان فدای دوست کردند(شنبه 87 شهریور 30 ساعت 2:10 عصر )

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

وندران ظلمت شب آب حیاتم دادند

بی خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

به گمانم رشته وجودی ام به مقراض نام تو بریده شده است چون همیشه تو را رگ هایم حس می کنم چه شبها که مژگانم را به این امید می بستم که پشت آن تو را ببینم همیشه فکر می کنم آیا کسی بهتر از تو در خلقت بوده است حتی خیالش هم برایم باور نکردنی است که جز این باشد. خیلی به داد من رسیدی توی سختی ها خیلی وقتها به تو پناه آوردم تو کسی بودی که به تو می نازم چون که تو را دارم بالنده ترین نازنده هستی خیلی ها رو می بینم که به تو عشق می ورزند ولی فکر می کنم تو مال منی با وجودی که من از تونیستم  ...هر سال این چنین شبهایی به مجلس تو مفتخر می شوم  و دیونه های تورا می بینم که چه عاشقانه می خوانندت ولی من رو سیاه را روی داخل شدن به آن نیست  من وارد موج پاکبازانت نمی شوم و گوشه ای زانوی غم بغل می کنم شرمنده و خجل و به آسمانی هایت غبطه می خورم  کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها ؟؟؟

خودت میدانی که برای چه امده ام در خانه ات؟ شنیدم که تو خودت می رفتی در خانه گداها، پس مرا از در خانه ات دست خالی رد نمی کنی. این استدلال منه گه گستاخانه بیایم به محفلت...

 باز این شورش است که در خلق عالم است  توی گوشم در این هلهله از مظلومیتت یه چیزایی می خوره  توی  گوشم که تکونم میده من پُرشده ام از بی مرادی و فقط اسم پیرو تو بودن رو با خود دارم و باید اینجا خالی کنم همه عقده هارو و سرگشتی گی هارو و سبک شوم و تامل کنم در خودم و تعمق شوم در بیکران وجودت.

یادمه زمانی که سینه ام سپیدی داشت خیلی خط امان تورا دست می گرفتم... وای اون نسخه درمان من است اون دوای چشمان من است ولی چرا من دور ماندم از او.......؟

چرا این دنیای فریبکار مرا در آغوش خود اغوا کرده است؟

هر لحظه فریفته تر می شوم و این شهد زهر آلود هوس بیشتر درجانم اثر می کند و ناتوان ترم می سازد

وقتی به پشت سر نگاه می کنم می بینم این جرم ورسوب گناه ضخیم تر شده و زدودن آن سختر

شاید بدونم چرا؟ چون از تو دورتر شدم

چه می شود کرد؟؟؟؟؟؟؟؟

یا مولا مددی کن

 

 


» سرگشته
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دنیای حیلت ساز
نسیان وفا
چه خوشست حال مرغی
گذر عمر
گدای کاهل
نسیان دل
و ای عشق دریاب مرا
نیرنگ شیرین
مکر مکاره
و اذا زلزله الارض
گردش دوران
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 70  بازدید
بازدیدهای دیروز: 57  بازدید
مجموع بازدیدها: 200164  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

سرگشته ترین
سرگشته
این نهانخانه آنچه در دل و روح من است برای حضرت دوست می برد تا بر من نظر فرماید یارب نظرت از ما بر نگردد.
» آرشیو یادداشت ها «
یک نامه به دوست
حیرانی
سرگشته
خط امان از مولا
کریمان جان فدا ی دوست کردند
تاکی؟
لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ ...
من سرگشته هم از اهل ...
من بودم آن مرغ باغ
خاطرات عمر رفته
چشم داشت
آیین مستان
نه طریق دوستانست و نه ...
گنه خود کرده تاوان از که جوید؟
جای آن دارد که چندی..
یا ایها الانسان ما غرک
امشب به ...
چرا ننالم؟
تنها ماندم تنها رفتی
امروز حافظ پیام بده
گاهی زود دیر می شود
رؤیای خاموش
خوشا دمی
فخر به خدا
سر ایمانم چو بید می لرزم
ندا از دلبر آمد غبار از دل زدودم
بالی بگشاییم سوی تو آییم
به کجا ها برد این امید ما را؟
تو چنان دردل من رفته که..
حلقه زنجیر جفا
نقش خیال
غبار دل زنگار گرفته
گر شکند دل مرا ...
سفر بخیر
و نه دیگر هیچ
گنج نهان دل
غارتگر دل
لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟
نماز مستان
باز یاران طریقت سفری در..
زمان فراق
بنده کیست؟
گنهست برگرفتن نظر از چنین ..
درمانده عشق
مقصر منم یا دل؟
غفلت
انسان جاهل
بهار سوگوار
مرا در یاب
از جاهل زجفا چه آید؟
پریشانی
ای بارون...
دوش دور از رویت ای جان
آهنگ سفر
دنیای فریبکار
مرا وقتی دلی بود
دلتنگی یا هوس
نفس بریده
حکایت انتظار
خاکستر نشین
مهمان ناخوانده
مبارک سحر و فرخنده شب
جهل مرکب
شرک تقوا نام
چشم شب پیمای من
یاداشت بی نام
برهوت واماندگی
ناگفتنی
دوش می آمد و ..
خیال
بگذار تا ببینم که
خسته
نفس کج اندیش
آهسته برو
بیچارگی
حس سرد
آه از درد ملامت
توشه
ستمکار
تباهی خرد
باد صبا
مسلخ عشق
برهوت
باقی بی حاصلی بود
چون گدا کاهل بود
زمستان 90
بهار 91
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «